ماه کوچولوی قلب ما

تولديك سالگي

قوربونت برم پرنسسه من دخترقشنگم عروسكم ،الان ديگه خانوم شدي بزرگ شدي ويك سال رو خيلي زودباكلي سختي وشيريني پشت سرگذاشتي ممنونم ازخداكه پارسال اين موقع توروبهم داد،عزيزدلم من به يكي ازبزرگترين آرزوهاي زندگيم كه گرفتن تولديكسالگي ماهكم بود رسيدم يكسال تمام هرلحظه بهش فكرميكردم وبراش برنامه ريزي ميكردم وخداروشكرميكنم كه جشن باشكوهي بودوهمه چيزعالي بودوسفيدبرفيه من اون شب ميدرخشيدمن بهت ميگم سفيدبرفي چون توصيف اول داستانش توصيفه ماهكه منه چشمهايي مثل سياهي شب ،لبهايي مثل غنچه گل قرمززيبا وصورتي مثل قرص ماه .ماهكم بعدازانتخاب لباست كلي دنبال تل توري گشتم كه به لباست بيادوخداروشكرعالي بود،عروسكم به يادروزهايي كه تودل مامان بودي وتوت فرنگي صدات مي...
30 بهمن 1394

اولين هاي ماهكم

گل خوشكلم روزبه روز شكوفاترميشي ومن خداروشكر ميكنم كه شاهدشكفتنتم، عزيزدلم اين روزا داره به سرعت ميگذره وبزرگترميشي وخانم ترخيلي زيادتواين مدت تغييركردي مثلاً اولا ماشين دوست داشتي اما٥ماهگي به محض سوارشدن گريه ميكردي وهيچ جوري آروم نميشدي وخيلي سخت بودومجبور بوديم جايي نريم توماه رمضون كه همه جاشلوغ بودنميتونستيم بيايم بيرون ازخونه چون فرشته ي من خسته ميشدوحوصله نداشت منم نشستم كلي فكركردم كه چيكاركنم اذيت نشي ،بله پيداش كردم يه شب به بابايي گفتم بريم بيرون   اين بارماهكم اذيت نميشه گذاشتمت توكرير ١٠دقيقه بازي كردي وبعدش خوابيدي من كلي ذوق كرده بودم يك ماه بيشتربودازخونه نيومده بودم بيرون آرامش اون شبوفراموش نميكنم دخترم بزرگ شده وديگه...
12 بهمن 1394
1